نفسم.هرچه بیهوده مرا کشت بسم بود بسم.نفس بیکسم ای هموطنان قطع کنید.سینه ام چاک کنید .این غبار سیه از روی رخم پاک کنید. به چه کار ایدم این چشمه خون. این من مرده مرگ.که تن زنده من کرده چنین اواره. ببرید ببرید در بیابان جنون.زیر مشتی لجن وسنگ سیه خاک کنید. اری ای هموطنان .چشمه عشق در این ملک خراب است خراب.پایه عدل و شرف پاک تباه است تباه.جور بر مردم بدبخت ثواب است ثواب.عدل وبیگانگی وفهم عذاب است عذاب

روز یا شب.نه ای دوست غروبی ابدیست. باعبور دو کبوتر از بام. چون دو تابوت سفید.دل من میخواهد با ظلمت جفت شود