برگ گلــــم،
غنچه ی خوشرنگِ دلــــم،
دست خود را حلقه کن برگردنـــــم،
خنده زن بر چشمهای خستـــه ام،
عشق تو آواز صبح زندگیســـت،
مهر تو آغاز لطف و بندگـی اســـت،
سر گذار برشانه هایِ مـــــادرت،
بوسه زن بر گونه هایِ زردِ مــن،
خانه ام سبز از صدای شادِ توســت،
مادرت مست از نوازشهـایِ توســـــت
به سراغ من اگر می آیید، پشت هیچستان جایی است. پشت هیچستان رگ های هوا ، روی شنها هم نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است: آدم اینجا تنهاست به سراغ من اگر می آیید، مبادا که ترک بردارد *******
پشت هیچستانم.
پر قاصد ها ییست که خبر می آرند،
از گل واشده ی دورترین بوته ی خاک .
که صبح،به سر تپهی معراج شقایق رفتم
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
زنگ باران به صدا می آید.
و در این تنهایی، سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست.
نرم و آهسته بیایید
چینی نازک تنهایی من